وقتی راه رفتن آموختی ، دویدن بیاموز
و دویدن که آموختی ، پرواز را ؛
زیرا راه هایی که می روی جزئی از تو می شود
و سرزمین هایی که می پیمایی بر مساحت تو اضافه می کند.
دویدن بیاموز چون هر چیزی را که بخواهی دور است و هر قدر که زود باشی ، دیر شده .
پرواز را یاد بگیر نه برای اینکه از زمین جدا باشی ،
برای آنکه به اندازه فاصله زمین تا آسمان گسترده شوی .
من راه رفتن را از سنگ آموختم ،
دویدن را از یک کرم خاکی
و پرواز را از یک درخت .
بادها از رفتن چیزی به من نگفتند ،
زیرا آن قدر در حرکت بودند که رفتن را نمی شناختند .
پلنگان ، دویدن را یادم ندادند ،
زیرا آن قدر دویده بودند که دویدن را از یاد برده بودند .
اما سنگی که درد سکون را کشیده بود ، رفتن را می شناخت
و کرمی که در اشتیاق دویدن سوخته بود ، دویدن را می فهمید
و درختی که پاهایش در گِل بود ، از پرواز بسیار می دانست .
آن ها از حسرت به درد رسیده بودند
و از درد به اشتیاق
و از اشتیاق به معرفت .
وقتی رفتن آموختی ، دویدن بیاموز ،
دویدن که آموختی ، پرواز را ،
راه رفتن را یاد بگیر زیرا هر روز باید از خودت تا خدا گام برداری .
دویدن بیاموز زیرا هر چه بهتر از خودت تا خدا بپری
و در پرواز ماهر شو زیرا باید روزی از خودت تا خدا پر بزنی