( * * کومه مهر* * )

فریاد در سکوت - دل نوشته ها - نیایش

( * * کومه مهر* * )

فریاد در سکوت - دل نوشته ها - نیایش

آرزو در طلسم

آرزو...

ای آرزو ای سرچشمه هستی ای مایه خوشی و سعادت بشر ای

 

شراب روح ای لطیفتر از نسیم و شدیدتر از طوفان!

آیا تو نیز هیچ با من همراه و یار بوده ای؟

پروردگارا: در این جهان آرزو چرا کلبه کوچکی که جز دل

 

نام ندارد نصیب من کرده ای .کاشانه محقری که در برابر

 

طوفان حوادث استقامتی ندارد کلبه خونینی که جز تقدیر را

 

در آن راهی نباشد .خانه ویرانیکه در آن بجز اشک و صبر

 

همدم و مونسی را صاحب نیست.

 

دیر گاهی بود که آرزو میکردم ترا ببینم ترا بهرآنچه که

زیباست تشبیه مینمودم.اما لحظه ای بعد افسرده و سرافکنده

میشدم زیرا این زیبایی هاست که شبیه تواند.تو خود الهه

زیبایی هستی.

خواستم ترا به ماه تشبیه کنم اما جز رنگ مهتابیت چیزی در آن

نیافتم .میخواستم شاید معجزه ای شود و تو در کنارم

بیایی .میخواستم که روبرویم بنشینی و من خود را در چشمان

آسمانی و لبان نیم شکفته ات تماشا کنم و نفس گرمت را ببویم.

افسوس که تو اشکها و حسرت های مرا نمی بینی .نمی بینی که

در خنده های من آهنگهای ناله پنهان است.

 

اکنون تو ای جان شیرین .بیا بنشین تا بگویم که امروز دیگر

وقت اعتراف رسیده است .وقت آن رسیده که بدانی تو روح

منی و حقیقت من هستی.

چنانچه یک گل احتیاج به آفتاب دارد منهم برای زنده بودن

بعشق تو محتاجم .اگر بسویم باز گردی گناهانت را نادیده

میگیرم و باز دامنم را بسویت میگشایم.

کاش هم اکنون باز میگشتی تا اشعه آفتاب امید بخش حزن و

افسردگیم را پایان دهد و این قلب شکسته ام به امید تو به امید

دیدار تو به امید عشق تو به امید وصال تو بار دیگر حرکت از

سر گیرد و به ادامه حیات امیدوار سازد .

برای من کور بودن و ندیدن آفتاب سهل است .اما دور بودن و

تو را ندیدن را نمیتوانم تحمل کنم .تو آن چشمه نوشی ای مایه

حیات که میتوانی مرا با بوسه عمر دوباره دهی فراموش مکن که

جز تو من کسی را ندارم .و به غیر از تو به مهر دیگری پایبند

نیستم .تو مرا تنها گذاشتی . تو به من کتاب دوستیابی دادی

ولی درس دشمنی آموختی تو از وفا و عاطفه سخن گفتی در

حالیکه نامهربانی و بی مهری پیشه ساختی.

اکنون همه چیز جز نگاه تو از یاد برده ام.

چندی است تو را نمی بینم و گرچه تو را هرگز فراموش نمیکنم

و در پرتو درخشان و سایه حیاتبخش تو زندگی میکنم .اما با

وجود این خودت را آزار نمیدهم .تو برو و با هر که میخواهی

سعادتمند باش.

فقط اگر بدانی چطور زندگی کنی

(فقط اگر بدانی  چطور زندگی کنی!)

از خدا پرسیدم:خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟

 خدا جواب داد:گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر،با اعتماد ،زمان حال ات را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو.ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز .شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن.زندگی شگفت انگیز است فقط اگربدانید که چطور زندگی کنی!!

 

 

جملات کوتاه ولی عمیق

آنچه جذاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست، بلکه دشواری رسیدن به سهولت است
• وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر می کنند، نه رفتار و عملکرد شما
• سخت کوشی هرگز کسی را نکشته است، نگرانی از آن است که انسان را از بین می برد
• اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید، همان نتیجه ای را می گیرید که همیشه می گرفتید
• • افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را بگونه ای متفاوت انجام می دهند
• پیش از آنکه پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن ولی پیش از آنکه تصمیم بگیری با چند نفر
• کار بزرگ وجود ندارد، به شرطی که آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم
• کارتان را آغاز کنید، توانایی انجامش بدنبال می آید
• انسان همان می شود که اغلب به آن فکر می کند
• همواره بیاد داشته باشید آخرین کلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل در باشد
• تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است
• دشوارترین قدم، همان قدم اول است
• عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید
• آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد
• • وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که شما چیز زیادی از آن نخواسته اید
• در اندیشه آنچه کرده ای مباش، در اندیشه آنچه نکرده ای باش
• امروز، اولین روز از بقیة عمر شماست
• برای کسی که آهسته و پیوسته می رود، هیچ راهی دور نیست
• امید، درمانی است که شفا نمی دهد، ولی کمک می کند تا درد را تحمل کنیم
• بجای آنکه به تاریکی لعنت فرستید، یک شمع روشن کنید
• آنچه شما درباره خود فکرمی کنید، بسیار مهمتر از اندیشه هایی است که دیگران درباره شما دارند
• • هرکس، آنچه را که دلش خواست بگوید، آنچه را که دلش نمی خواهد می شنود
• اگر هرروز راهت را عوض کنی، هرگز به مقصد نخواهی رسید
• صاحب اراده، فقط پیش مرگ زانو می زند، وآن هم در تمام عمر، بیش از یک مرتبه نیست
• وقتی شخصی گمان کرد که دیگر احتیاجی به پیشرفت ندارد، باید تابوت خود را آماده کند
• کسانی که در انتظار زمان نشسته اند، آنرا از دست خواهند داد
• کسی که در آفتاب زحمت کشیده، حق دارد در سایه استراحت کند
• بهتر است دوباره سئوال کنی، تا اینکه یکبار راه را اشتباه بروی
• آنقدر شکست خوردن را تجربه کنید تا راه شکست دادن را بیاموزید
• اگر خود را برای آینده آماده نسازید، بزودی متوجه خواهید شد که متعلق به گذشته هستید
• خودتان را به زحمت نیندازید که از معاصران یا پیشینیان بهتر گردید، سعی کنید از خودتان بهتر شوید
• خداوند به هر پرنده‌ای دانه‌ای می‌دهد، ولی آن را داخل لانه‌اش نمی‌اندازد
• درباره درخت، بر اساس میوه‌اش قضاوت کنید، نه بر اساس برگهایش
• انسان هیچ وقت بیشتر از آن موقع خود را گول نمی‌زند که خیال می‌کند دیگران را فریب داده است
• کسی که دوبار از روی یک سنگ بلغزد، شایسته است که هر دو پایش بشکند
• هرکه با بدان نشیند، اگر طبیعت ایشان را هم نگیرد، به طریقت ایشان متهم گردد
• کسی که به امید شانس نشسته باشد، سالها قبل مرده است
• اگر جلوی اشتباهات خود را نگیرید، آنها جلوی شما را خواهند گرفت